اول یک

اول یک

اول یک

اول یک

شعر طنز

یه شعر دیگه 

اگه نظر ندین دیگه شعر نمی گذارم.

عید آمد و شد مشکلِ من بیشتر از پیش 

ای وای از این مایه‌ی بدبختی و تشویش

یک سو زده زن زیرِ بغل زانویِ ماتم

یک سو پسرم صاعقه درمی‌کند از خویش

این میوه و شیرینی و نقل و گز و آجیل

آن خواسته البسّه‌ی نو از من درویش

این ایل و تبارش همه عازم به شمالند

آن می رود امسال رفیقش سفر کیش

پیوسته فقط زخم زبان می‌زندم این

آن میکشدم پیرهن و می‌کَنَدَم ریش

تا خرخره افتاده‌ام انگار که در گِل

در چنته ندارم به خدا هیچ... کم و بیش...

ای عید، چه لوتی کُشیّ و بی‌رگ و نامرد

ای عید، چه بدذاتی و بدخواه و بداندیش

بسته شده بر روی من از لطف تو شش‌در

هستی تو برای کسبه گرچه دو تا شیش

جز رنج برای ضعفا نیستی ای عید

ای نوش نزن اینهمه بر پیکر من نیش... 

 

نظر فراموش نشه...

نظرات 3 + ارسال نظر
سینا آرزومند یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

شعر بذار

علی حاجی زاده ((‌ حاجی گاوه )) یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:41 ب.ظ


چه عجب !!

بلاخره مطلب گذاشتید ؟!!

لینک زیر شعر نبرد رستم و جومونگه :

http://www.taknaz.ir/news_detail_11903.html

به امید این که پنچ شنبه سال دیگه یکی از پچه این رو بخونه


این یکی لینک هم مال یه قالب از (( قالب من )) که به

مناسبت عید نوروز خواهشن بزاریدش :

http://www.mytheme.ir/view_themes.php?no=39


سینا آرزومند دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ

حاجی زاده من خواندمش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد